به گزارش روشنای راه، شهادتش نه تنها ملت را سوگوار کرد، بلکه بغضی فروخورده را از دل ولی امر مسلمین بیرون کشید تا بفرمایند: «دلم برای رئیسی سوخت».
این جمله، تنها یک تعبیر عاطفی نیست؛ عصارهای از یک عمر مجاهدت خاموش است. وقتی رهبری که خود سالها سختیها و مصیبتهای بزرگ را تحمل کردهاند، چنین جملهای میفرمایند، نشان از عمق شخصیت و مظلومیت این شهید بزرگ دارد.
رئیسی، پیش از آنکه رئیسجمهور باشد، خادم مردم بود؛ چه آنگاه که در کسوت قاضی در مسیر عدالت گام میزد و چه زمانی که در مسئولیتهای کلان کشور، بیوقفه برای بهبود زندگی مردم تلاش میکرد. مردی بیادعا، که روز و شب نمیشناخت. از سفرهای استانی بیوقفهاش تا حضورش در دل بحرانها، همه گواه تعهدی الهی بود.
شهادت او و همراهانش در سانحهای دلخراش، تنها پایان یک مأموریت زمینی نبود، بلکه پروازی بود به سوی جایگاه واقعی مردان الهی. اما این پرواز، خلأیی برجا گذاشت؛ خلأ مردی که مردم، صداقت را در نگاهش و خدمت را در رفتارش دیده بودند.
امروز که یک سال از آن فاجعه میگذرد، ما نه تنها یادش را گرامی میداریم، بلکه راهش را نیز پاس میداریم. راهی که با مردم و برای مردم بود. او ثابت کرد که میتوان هم انقلابی بود و هم مردمی، هم مدیر بود و هم متواضع، هم سختکوش و هم مؤمن.
نویسنده: محمود عزیزی