به گزارش روشنای راه- املیا آریاپور؛
ما، در میانهی زندگی روزمرهمان، گاه فراموش میکنیم که آب، نه فقط یک مایع بیرنگ، که نفس کشیدن زمین است. هر قطرهاش امیدی است برای روییدن، زیستن، ماندن. اما حالا، با دستان خود، این مایهی حیات را به پرتگاه نابودی کشاندهایم.
چاهها یکییکی خشک میشوند. تالابها نفس نمیکشند. روستاها تشنهاند. کشاورز، با دستان پینهبستهاش، به آسمانی نگاه میکند که سالهاست باران را فراموش کرده. در شهرها هم، بحران در پشت پرده شیرهای پرآب پنهان است. اما واقعیت این است که ما از آیندهی آبی خود چیزی باقی نگذاشتهایم.
مصرف بیرویه، مدیریت نادرست، کشاورزی ناکارآمد، و تغییرات اقلیمی، همه و همه دست بهدست هم دادهاند تا کشوری که زمانی رودها و چشمههای زلال داشت، امروز در برابر سایهی بیآبی بایستد؛ بیدفاع، بیبرنامه، بیصدا.
اما هنوز دیر نشده. هنوز میتوان با تغییر سبک زندگی، با صرفهجویی آگاهانه، با آموزش نسل فردا، و با مطالبهگری از مسئولان، کاری کرد. ما تنها امانتدار این آب هستیم؛ برای فرزندانمان، برای زمین، برای آیندهای که قرار نیست تشنه باشد.
بیایید به جای نادیده گرفتن، شنوا باشیم. صدای خاک را بشنویم. صدای خشکی درختان، صدای ماهیهایی که دیگر آبی برای نفسکشیدن ندارند. هنوز فرصت هست، اگر بخواهیم.