به گزارش روشنای راه- املیا آریاپور؛
جرعهای قهوه میتواند آغاز یک روز پرامید باشد. ذهن را روشن میکند، نگاه را تیزتر و قلب را آمادهتر برای رویارویی با دنیا. کافئینش تنها جسم را بیدار نمیکند، بلکه جرقهایست در جان؛ الهامی برای نوشتن یک سطر نو، اندیشیدن به راهی تازه یا حتی لبخند زدن بیدلیل به صبحی که آمده.
قهوه، دوست همیشگی لحظههای تنهایی است. گاهی وقتی حرفی برای گفتن نیست، فنجان قهوه خودش حرف میزند. از سکوت نمیترسد، بلکه آن را میفهمد. در میان صفحات یک کتاب، کنار پنجرهای بارانی، یا حتی وسط هیاهوی یک روز کاری، همیشه جایی برای قهوه هست — و همیشه جایی برای آرامش.
اما قهوه فقط پناهگاه احساسات نیست. فوایدش را علم هم تأیید کرده است: تقویت تمرکز، بهبود خلقوخو، کاهش خطر برخی بیماریها، و حتی کمک به حافظه. با هر فنجان، نهتنها خستگی را از تن دور میکنیم، بلکه گویی با خودمان مهربانتر میشویم.
شاید به همین دلیل است که قهوه، در بسیاری از فرهنگها و دلها، نماد با هم بودن و با خود بودن است. فنجانی که دستبهدست میگردد، لبخند میآورد، دلگرمی میدهد. یا فنجانی که تنها در دل سکوت نوشیده میشود، اما آرامش عمیقی به همراه دارد.
قهوه، آغوشی گرم است در صبحهای سرد. همنشینی آرام در عصرهای خسته. و شاید زیباترین شکل بیدار بودن: بیدارِ جسم، بیدارِ ذهن، بیدارِ دل.