به گزارش روشنای راه، در رأس این حرکت، مردی ایستاده بود که از تبعید و مرگ نمیهراسید؛ روحالله خمینی. همان که سکوت حوزههای علمیه را شکست، عزت روحانیت را احیا کرد و پرچم «نه» به استبداد و استعمار را برافراشت.
۱۵ خرداد نه فقط سرآغاز یک انقلاب، بلکه آغاز تحولی عمیق در نگاه مردم به قدرت، دین و رهایی بود. خونهایی که آن روز در کف خیابان ریخته شد، بذرهایی شدند برای شکفتن انقلاب اسلامی ایران. امام خمینی، این قطرههای خون را نادیده نگرفت؛ آنها را چراغ راه انقلاب کرد.
همین مردم، همین خیابانها، بار دیگر سوگوار شدند؛ نه بهخاطر مرگ یک رهبر، که بهخاطر فقدان یک پدر. امامی که ایستاده مرد، ایستاده تبعید شد، و ایستاده انقلاب کرد، ایستاده بدرقه شد.
رحلت امام خمینی، فقط یک واقعه تاریخی نبود؛ یک زلزلهی عاطفی، فکری و اجتماعی در جان ملت ایران بود. بسیاری گمان میکردند با رفتن امام، خورشید انقلاب غروب میکند؛ اما وصیتنامهاش، منشورش، و رهبری خلف صالحش، نشانهای بود که خورشید انقلاب نه تنها غروب نکرد، بلکه فروزانتر از گذشته در آسمان تاریخ تابید.
ملت ما با خون و ایمان، راه خود را از دل تاریخ گشود. امام خمینی فقط یک فرد نبود؛ او تجسم ارادهی یک ملت بود.
امروز، سالها پس از آن بدرود تلخ، هنوز در هوای خرداد، عطر اندیشهاش، صدای فریادش، و نگاه نافذش جاری است. هنوز، آفتاب از جماران طلوع میکند.
نویسنده: محمود عزیزی