تنظیمات
تصویر
مشخصات خبر
اندازه فونت :
چاپ خبر
سرویس : یادداشت
خبرنگار :
کدخبر : 12401
تاریخ : دوشنبه، 15 اردیبهشت 1404 - 08:24
محمود عزیزی، مدیر مسئول: مردم، بدهکار بحران‌هایی که خود نیافریده‌اند! با دولت چهاردهم، جامعه ایرانی بار دیگر با پرسشی تلخ و آشنا مواجه شده است: چرا هر بار که دولت‌ها با کمبود منابع، ناترازی بودجه و بحران نقدینگی مواجه می‌شوند، این مردم‌اند که باید بار آن را بر دوش بکشند؟

به گزارش روشنای راه، دولت چهاردهم و میراثی که به دوش مردم افتاد: آیا مردم باید تاوان ناتوانی‌ها را بدهند؟

خاموشی‌های مکرر، کاهش محسوس کیفیت خدمات عمومی، فشار بر معیشت طبقات پایین و متوسط، و تصمیم‌گیری‌های پرهزینه‌ای که بدون شفافیت اتخاذ می‌شوند، این روزها ذهن بسیاری از شهروندان را به خود مشغول کرده است.

مقایسه عملکرد دو دولت سیزدهم و چهاردهم، با تمام تفاوت‌های سیاسی و اجرایی‌شان، نشان می‌دهد که نوع مواجهه با بحران، بیش از خود بحران اهمیت دارد.

دولت سیزدهم با وجود مشکلات مزمنی همچون تحریم‌ها، رکود تولید، و تورم ساختاری، سعی می‌کرد راه‌حل‌هایی بیابد که هزینه مستقیم آن تا حد ممکن متوجه مردم نشود. نه آن‌که همه‌چیز عالی بود، اما دست‌کم حرمت مردم حفظ می‌شد. تصمیمات دشوار با نوعی ملاحظه اجتماعی اتخاذ می‌شد.

حتی منتقدان آن دولت نیز گاه به انصاف اذعان می‌کردند که با وجود مشکلات، رویکرد آن دولت مبتنی بر "کم‌ آزار کردن مردم" بود، نه استفاده از جیب مردم به‌عنوان چاله‌ی پرکننده کسری‌ها.
این روزها اما شاهد وضعیتی هستیم که بسیاری آن را بازگشت به عقب، و حتی عقب‌تر از آن می‌دانند. خاموشی‌های روزانه و بی‌برنامه، در حالی رخ می‌دهد که هیچ برنامه مشخصی برای جبران یا توضیح قانع‌کننده‌ای از سوی مسئولان ارائه نمی‌شود. آیا واقعاً منابع انرژی به درستی مدیریت می‌شود؟

آیا این کمبود، ناشی از سیاست‌گذاری غلط در حوزه نیرو و انرژی نیست؟ یا منابع، برخلاف اولویت‌های ملی، جای دیگری صرف می‌شوند؟ اگر پاسخ این پرسش‌ها مثبت است، آیا مردم باید قربانی این اشتباهات شوند؟

مسئله فراتر از قطعی برق یا گرانی‌های معمول است. آن‌چه مردم را آزار می‌دهد، نه فقط خود مشکلات، بلکه احساس بی‌پناهی، دروغ‌گویی مسئولان، و نبود صداقت در پاسخ‌گویی است. گاهی به‌جای پذیرش خطا و جبران، نوعی رفتار تحقیرآمیز با افکار عمومی در پیش گرفته می‌شود که خود توهینی بزرگ‌تر از هر نوع کم‌خدمتی است.

در این شرایط، مقایسه با دولت گذشته ناگزیر به ذهن می‌آید؛ دولتی که اگرچه در برخی عرصه‌ها ناکام بود، اما صادقانه‌تر رفتار می‌کرد و تلاش داشت دست‌کم به رنج مردم دامن نزند.

سید ابراهیم رئیسی، شهید جمهور، اگرچه درگیر بحران‌هایی بود که بعضاً از گذشته به او ارث رسیده بود، اما در تمام طول مسئولیت خود تلاش کرد که دروغ نگوید، مردم را بازی ندهد، و عزت اجتماعی آنان را زیر پا نگذارد. این نگاه، آن‌چنان در ذهن مردم نقش بسته که امروز در مقایسه با سیاست‌های فعلی، از دولت او با نوعی حسرت یاد می‌شود. نه از سر ایدئولوژی، بلکه از سر تجربه ملموس زندگی روزمره.

سیاست‌گذاری اقتصادی و اجتماعی نباید به پروژه‌ای برای آزمایش صبر و تحمل مردم تبدیل شود. اگر قرار است منابع کشور به‌درستی مدیریت نشوند، اگر اولویت‌بندی‌ها به زیان مردم رقم بخورد، و اگر صدای اعتراض با اتهام پاسخ داده شود، آن‌گاه اعتماد عمومی نه‌تنها فرسوده می‌شود، بلکه از بین می‌رود.

حفظ حرمت مردم، پرهیز از دروغ، پاسخ‌گویی شفاف، و پرهیز از تصمیمات یک‌سویه، کم‌ترین وظیفه یک دولت در قبال شهروندان است. آن‌چه امروز بیش از ناترازی بودجه نگران‌کننده است، ناترازی بین دولت و ملت است. شکافی که اگر ترمیم نشود، هیچ تراز مالی‌ای نمی‌تواند کشور را نجات دهد.

روح شهید جمهور، سید ابراهیم رئیسی، شاد و یادش گرامی؛ که هرچه بود، مردم را به چشم "صاحبخانه" می‌دید، نه بدهکارانی که باید تاوان ضعف ساختارها را بدهند.

 

نویسنده: محمود عزیزی